طبقه کارگر و مذهب
گفتگو با جليل بهروزى


 
پرسش: آيا شما رابطه مستقيمى بين مبارزات کارگرى و مبارزه عليه مذهب، ميبيند؟

جليل بهروزى: بنظرم خود سوال را بايد بر قاعده اش گذاشت و براى اين کار دو مسئله را بايد از هم تفکيک کرد و روشن ساخت. اولا منظور از مبارزات کارگرى چيست؟ ثانيا آيا صحبت از مبارزات کارگرى در ايران و کلا کشورهاى که طبقه کارگر با يک دولت مذهبى مواجهه است و يا جنبشهاى مذهبى دست بالا را در جامعه دارند، ميباشد؟ و يا ميخواهيم رابطه کلى بين مبارزات کارگران با پديده اى بنام مذهب را توضيح دهيم؟ من سعى ميکنم اولا يک تعريف از مبارزات طبقه کارگر بدهم و بعد شرايط مختلفى را که اين طبقه بر بستر آن با پديده مذهب مواجهه است و رابطه مبارزات اين طبقه با هر يک از آن شرايط را توضيح دهم.

اول از همه بايد يک تعريف درست و دقيقى از مبارزه طبقه کارگران داشت. چرا که کارگر بعنوان يک کليت و طبقه مبارزه اش زمينه هاى مختلفى را دربر ميگيرد. بنا به تعريفى که انگلس در مقدمه کتاب جنگهاى دهقانى ميدهد مبارزه کارگر عليه سرمايه دارى در سه عرصه سياسى، تئوريک و اقتصادى - عملى از زمانى که کارگر بعنوان يک طبقه ابراز وجود ميکند همزمان به پيش ميرود. از اين رو وقتى از مبارزات کارگران صحبت ميکنيم بايد روشن کنيم که آيا از مبارزه طبقه کارگر سخن ميگويم و يا از مبارزات جارى و روزمره کارگران. البته فکر ميکنم منظور این پرسش٬ همان اولى است. چرا که تا آنجايى که به مبارزات جارى کارگران على العموم بر ميگردد يعنى آن عرصه اى که انگلس بدان نام اقتصادى-عملى ميگذارد. ممکن است هيچ رابطه بين مبارزات کارگران و مذهب نتوان يافت و يا حداکثر رابطه مستقيمى نباشد، الى اين که مواردى چون ايران را مد نظر داشته باشيم.

تا آنجايى که به مبارزه طبقه کارگر برميگردد يعنى مبارزه اى همه جانبه با استثمار و کارمزدى و همه آن شرايطى که جامعه سرمايه دارى جهت انقياد اين طبقه بوجود آورده است و يا بکار ميگيرد، مذهب نيز از جمله آن شرايطى است که طبقه کارگر با آن در جدال است. در سطح نظرى اين يک وظيفه دايمى طبقه کارگر است که به نقد و افشاى مذهب، خرافات و فرهنگهاى عقب مانده بپردازد. طبقه کارگر بعنوان طبقه مدرن نميتواند نسبت به هر آن چيزى که ريشه در تاريج جاهليت بشر دارد و تحميق آن را تداوم ميدهد و يا بى ارادگى او را تجويز ميکند بدون موضع راديکال و خلاف جريان باشد و در عين حال بتواند به سرنوشت بشر و رهايى او فکر کند و يا در آن جهت اقدام کند. تا همين سطح پيشرفت مدرنيزم در عرصه فرهنگ و حقوق انسانها و يا تضمين عدم دخالت گسترده مذهب در زندگى بشريت مرهون رشادتها و جدالهاى فکرى، فرهنگى، سياسى اين طبقه است. و گرنه بورژوازى از همان فرداى انقلاب فرانسه در تقلاى پاره کردن افسار مذهب بود و در دنياى معاصر هم به عينه شاهد آن هستيم که چگونه حتى افسار طبقه خود را هم به اين پديده شوم سپرده است. تاريخا اين بعد از مبارزه يعنى دفاع از مدرنيزم و ترقى خواهى جزئى از مبارزه حزب سياسى طبقه کارگر بوده است. بنحوى که يک مشخصه اساساى جنبش کمونيستى خصلت ضد مذهبى آن است. به اين اعتبار مبارزه طبقه کارگر عليه مذهب يک رابطه مستقيم دارد. فکر ميکنم اگر مسئله را بدين گونه ببينيم يعنى رابطه مبارزه طبقه کارگر با مذهب، سوال شما هم تصحيح ميشود و هم پاسخ درست خواهد گرفت.

در سطحى خيلى مشخص تر آنجا که مذهب به يک عامل بازدارنده جهت اعتلاى جنبش اين طبقه گردد و يا موجب چند دستگى در صفوف کارگران و يا رخوت در مبارزات آن، وظيفه پيشروان طبقه کارگر و حزب سياسى آن است که به مصاف با آن بروند. آنجايى که به سلامتى کل جامعه برميگردد يعنى آنجايى که مذهب بعنوان يک دستگاه در امور زندگى مردم و دولت دخالت کرده و موجبات سرکوب و انقياد آحاد جامعه گردد باز وظيفه طبقه کارگر است که در مقابل آن ايستادگى نموده و آن را به عقب راند. و اين نه صرفا از موضع منفعت بلاواسطه طبقه. يعنى آنجايى که به مسئله آموزش و پرورش کودکان طبقه کارگر و يا زنان کارگر، يا سلامتى جسمى و روحى کارگران برميگردد، بلکه از موضع طبقه اى که هر گونه مذهب زدايى از جامعه خدمتى است به امر او براى يک مبارزه باز، آشکار و روى در روى با طبقه سرمايه دار و براى انقلاب اجتماعى.

اما پاسخ به جز دوم سوال اين است که در ايران و يا کشورهاى که طبقه کارگر با مذهب سازمان يافته در قدرت مواجهه است چه رابطه اى است بين مبارزه اين طبقه با مذهب؟ در اين سطح بطور قطع هم از نظر تحليلى و هم نظر پراتيکى مقابله همه جانبه با مذهب به حيات و ممات طبقه کارگر گره ميخورد. مبارزه کارگران در هر سطحى بدون کنار زدن مذهب و جدال دائمى با آن نميتواند به پيش رود. مذهب و دستگاه دين در چنين شرايطى با تمام هيکل خود نه تنها مانع طبقه بلکه چماق سرکوب او است. اينجا ديگر طبقه با قدرت سياسى، قوانين و دستگاههاى مواجهه است که منبعث از دستگاه مذهبى است. تمام حلقه واسط هاى مذهب و دولت که در کشورهاى به اصطلاح لائيک و سکولار وجود دارد و پنهان است در اينجا از بين رفته و طبقه کارگر براى تامين هر ذره آسايش، رفاه و آزادى مجبور است با مذهب و دستگاه مذهبى درافتد. نمونه اش ايران است. اينجا اگر کارگر به مالکيت سرمايه دار و استثمار خود معترض باشد با مالکيت خدا بر زمين درافتاده است. اينجا اگر کارگر براى رفاه بجنگد به ماديات درغلتيده، معنويات را از ياد برده و به عقوبت جهنمى دچار خواهد گشت. اگر حتى با مامورين حفاظت و دستگاههاى جاسوسى در محيط کار معترض گردد با سربازان خدا غرض ورزيده است! همين طور در مورد زنان در محیط کار و جامعه و وضعيت کودکان، آزاديهاى سياسى و... در همه ابعاد اجتماعى کارگر نه صرفا بعنوان کارگر بلکه بعنوان يک شهروند عادى جامعه با مذهب بايد بجنگد تا از تباهى جسمى و روحى خود جلوگيرد.

در کشورهاى چون ايران اساسا مبارزه عمومى جنبش کمونيستى براى مذهب زدايى کامل جامعه بعد اجتماعى و سياسى بخود ميگيرد و از يک مبارزه على العموم بر عليه مذهب و افيون آن فراتر ميرود. و از طرف ديگر اين مبارزه به پراتيک روزمره طبقه کارگر بدل ميشود. يعنى حتى مبارزات جارى توده کارگران بلاواسطه رنگ ضد مذهبى و ضد خدايى بخود ميگيرد.

پرسش: آيا تحميق و فريب مذهبى در دو دهه اخير نقشى در عقب نشاندن و سرکوب جنبش کارگرى داشته است؟

جليل بهروزى: بطور قطع داشته است. مذهب در همان کارکرد عادى و روتين خود بقول مارکس نقش افيون را دارد حال چه برسد به اين که همين مذهب آن هم از نوعى که تا حال هيچ چالنج نشده و يا هيچ رفرمى بدان تحميل نشده به ايدئولوژى حاکم بدل شود. بطور قطع کارگرى که در ايران ٢٤ ساعته زير پوشش تبليغات مذهبى است و با دستگاه عظيم تبليغاتى به شستشوى مغزى او، کودکان و پيرامونيهايش برآمده اند حداقل تاثيرى که خواهد گرفت اين است که در مقابل موج تهاجم همجانبه به سطح زندگى، حقوقهاى کسب شده و آسايش مختصرى که از آن برخوردار است، مستاصل باشد. اما حتى همين هم در قياس با ماشين عظيم کشتار و سرکوب رژيم در سطح جامعه و بطور مشخص در عرصه جنبش کارگرى جهت به عقب راندن کارگران، همچون مقايسه چاقو با توپخانه است. ناگفته نماند که در ابتداى بقدرت رسيدن رژيم جمهورى اسلامى اين نقش بسيار برجسته تر بوده و حتى همين ابزار تحميق مذهبى بود که زير ساخت ايجاد آن ماشتن عظيم کشتار را فراهم کرد. همچنين بايد تاکيد کنم حتى در اين سطح اين اساسا مذهب سياسى و يا بطور دقيقتر بگويم اين اسلام سياسى بود که آنچنان جامعه و طبقه کارگر را به عقب راند و جهنمى را به کارگران تحميل کرد.
 
اما همان سلاحى که رژيم جهت تحميق و خفه کردن کارگران در فرداى انقلاب بکار بست و حتى تا مدتها ابزار تبليغى آن جهت توجيه کشتار، سرکوب و بى حقوقى کارگران بود سالها است که پوسيده و حتى خود عاملى جهت برخاستن غول ترقى خواهى، مدرنيسم و ضديت با مذهب شده است. اين غول را ديگر نميتوانند در شيشه کنند و بخصوص نسل جديد طبقه کارگر که عموما ريشه روستايى ندارد هيچ شمايلى از مذهب را نميتواند بپذيرد. اگر نسل گذشته جراحات بزرگى از مذهب و حکومت مذهبى بر تن دارد، نسل جوان طبقه کارگر پر انرژى و سرشار از تنفر به اين پديده ضد انسان و ضد کارگر است.
 
 پرسش: جنبش کارگرى چگونه ميتواند به جنبش ضد مذهبى در جامعه ایران يارى رساند؟ چه شعارهائى را بايد مطرح کند؟

جليل بهروزى: اگر منظور ايران است، همانطور که گفتم در يک بعد مبارزه جارى کارگران براى رفاه، پايين آوردن ساعت کار، افزايش دستمزد با دولت و کارفرمايان بخودى خود يک مبارزه عليه دستگاه مذهبى است. چرا که دولت، دولت مذهبى و حافظ کارفرمايان است. جدا از اين که در ايران دولت خود بخش اعظم سرمايه ها را در دست دارد. ديگر اين که خود مبارزه براى آزادى تشکل و اعتصاب، خواستهايى که باز دولت مذهبى هميشه سرکوب ميکند، نيز ضربه آشکارى است به حکومت خدا در زمين و عاملى است براى تقويت آزاديهاى مدنى و سياسى در جامعه. اين خصوصيت عمومى مبارزه کارگر است که حتى آنجايى که از آمادگى لازم برخوردار نيست که در يک جبهه سياسى روياروى حکومتهاى سرمايه دارى و در ايران با حکومت مذهبى سرمايه داران بايستد جدال روزمره او براى داشتن يک زندگى بهتر خود يک ميدان مهم براى به عقب راندن سرمايه داران و حکومت مذهبى است. فراتر از اين، يعنى رهبرى جنبشهاى اجتماعى ترقى خواهانه و ضد مذهبى در جامعه محتاج يک خيزش سياسى از جانب طبقه کارگر است. اين وظيفه حزب سياسى طبقه کارگر است که بتواند کارگران را به پرچم مطالبات سکولار و آزاديخواهانه مجهز کند و به ميدان آورد تا جنبش ضد مذهبى در جامعه را رهبرى کند و به پيروزى رساند.

انتظار اين که سير مبارزه روزمره کارگران در محيط کار در ادامه و پيشرفت خود به يک مبارزه سياسى و فرهنگى عليه مذهب و دخالت گرى آن در زندگى مردم بدل شود يک درک اکونوميستى است. همان درک قديمى مراحل است. از اين رو اين خود يک شاخص واقعى براى شناخت حزب طبقه کارگر است که در شرايطى که اين طبقه براى رسيدن بقدرت و براى انقلاب اجتماعى با مانع جديى بنام مذهب مواجهه است مذهب زاديى از جامعه، نقد مذهب و افشاى بى امان کارکرد آن به يک امر بلاواسطه اين چنين حزبى بدل ميگردد. در اين رابطه برنامه حزب ما، یک دنیای بهتر، با طرح و تبليغ مطالبات و شعارهاى چون جدايى مذهب از دولت، آموزش و پروش و دستگاه قضايى از يک طرف و يک مجموعه اى از خواستها در زمينه حقوق زنان و حقوق کودکان، همچنين تعيين موازين اجتماعى و فرهنگى مدرن و پيشرفته در زمينه زندگى مشترک، خانواده، ازدواج و طلاق، سقط جنين، روابط جنسى، حفظ حرمت و شخصيت مردم، حقوق و آزديهايى فردى و مدنى به معنى وسيع، دقيق و پراتيکى آن به جدال گسترده اى عليه مذهب از مدتها پيش وارد شده است. حزب بعنوان پيشتاز طبقه کارگر صرفا خود را به امر تقويت سکولاريسم و مدرنيزم در شرايط کنونى ايران محدود نکرده است. حزب ميداند که يک رکن مهم براى نهادينه کردن و تثبيت مدرنيزم، ترقى خواهى و مذهب زدايى در گرو به زير کشيدن حکومت مذهبى در ايران، يعنى جمهورى اسلامى و برقرارى سوسياليسم بر ويرانه هاى اين حکومت دهشت مذهبى است. *

این گفتگو با تغییراتی جزئی مجددا منتشر میشود و ابتدا در نشریه ضد دین منتشر شده است.